لحظاتی هست که در آن ها زندگی به ظاهر بی اهمیت
و در همان زمان سرشار از هزاران معنا می نماید
قلب ما همه جا هستدر ساحل رود می نشینیم و از اب های ژرف آن می نوشیم.
می فهمیم که آب تشنه است
و او نیز ما را می نوشد در آن دم با کیهان یگانه می شویم
جبران خلیل جبران
من همیشه به پیش باز حادثه رفته ام همیشه.
هرگزحوصله نداشته ام که به چه کنم چه کنم دست هایم را بمالم
تا حادثه در خانه را بزند.
(( جلال ال احمد ))